title
بعد از مدتها رفته بودم خانه باجناق؛ خواهرها آشپزخانه بودند و من و مهرداد داشتیم درباره کار و سیاست حرف میزدیم. مهرداد 2 سالی بود باجناقم شده؛ 32 ساله بود و در بازار کیف خیابان منوچهری با پدرش که از قدیمیهای این صنف است، کار میکرد. پسر خوبی است اما یک اشکال بزرگ دارد که اتفاقاً همین ایرادش به نفع من تمام شد.
داشتم درباره این که بالاخره دعوای ترامپ و بایدن به کجا میکشد صحبت میکردم و او مثل همیشه یک چشم به موبایل داشت و چشمی هم به من؛ دیگر عادت کرده بودیم به این مساله. خودش میگفت هر کسی مرضی دارد، مرض من هم همینه؛ دعا کن خوب شم!
به خیال خودم رسیده بودم به جاهای حساس بحث و این که ترامپ دوباره کاندیدا میشود یا نه؟ که ناگهان مهرداد چشمش را از گوشی گرفت و با هیجان و تعجب فریاد کشید: وااااای! از 30 هزار دلار هم رد شد!
و من در حالی که هاج و واج به او نگاه میکردم پرسیدم: چی؟
و او بدون این که به پرسش من جواب بدهد گفت: به زودی به 40 هزار هم میرسه!
دوباره و با تعجب بیشتری پرسیدم: چی میگی تو؟
مهرداد که انگار تازه متوجه حضور من شده با ذوق خاصی گفت: بیت کوین رو میگم.
قبلاً چند بار این کلمه را شنیده بودم. در همین حد میدانستم که یک پولی است توی اینترنت.
- خوب حالا چی شده که یهو سه فازت پرید؟!
با خوشحالی گفت: هر یه بیت شده 750 میلیون تومان. ای کاش بیشتر میخریدم!
و بعد ادامه داد: علی جان، داداش! پول مول داری بزن تو کار ارز دیجیتال.
الهه، همسر مهرداد، از آشپزخانه صدایمان کرد: شام حاضره، بیایین سر میز.
همین طور که از روی مبل بلند میشدیم که به آشپزخانه برویم به مهرداد گفتم: اولندش پول مول کجا بود؟ دوماً من از این ارزمرز دیجیتال سر در نمیارم، بذار به کارمندی خودم برسم مهرداد جان!
این، اما نظر من تا قبل از شام بود. سر میز فقط مهرداد حرف می زد و بقیه سراپا گوش بودیم:
"من شب عید 96 پیش، هر بیت کوین رو خریدم حدود 1000 دلار و الان که تو سایت «آسان بیت کوین» نگاه کردم قیمتش شده 30 هزار دلار... چی میخواستم بخرم که تو این مدت 30 برابر بشه؟! ... اگه اون سال این مزدا 3 رو نمیخریدم و این الهه خانم به سمندی چیزی قانع بود، الان بیت کوینهای بیشتری داشتم."
الهه رو به مهرداد کرد و گلایه مندانه گفت: من چه میدونستم؟
و بعد در حالی که انگار حرفهای همسرش برای او هم تازگی داشت، پرسید: حالا چند تایی بیت کوین داری کلک؟!
بیشتر از همه ملیحه -همسرم- برای شنیدن پاسخ مهرداد اشتیاق داشت. این را میشد از قاشقاش که بین بشقاب فسنجان و دهانش معلق مانده فهمید!
با خودم گفتم: عمراً بگه! و همین هم شد.
- هیچی بابا! چیز زیادی ندارم! براتون دوغ بریزم یا نوشابه؟!
ملیحه که حس فضولی اش ارضا نشده، با دلخوری غذایش را قورت داد و به من گفت: کاش اون سال به جای این النگو برام بیت کوین خریده بودی!
و بی آن که منتظر جواب من باشد به مهرداد گفت: حالا چیه این شازده بیت کوین؟!
- ببین آبجی ملیحه! اولا که علی آقا، هم باید النگو بگیره برات هم بیت کوین، ثانیاً ارز دیجیتال، یه پدیده جدید و با حاله. ببین! ما تو همه کشورها، ارزهای مختلفی داریم، مثل دلار، یورو، پوند، لیره، درهم ، ریال و ... حالا فکر کن اینترنت هم یک کشور بزرگه که تو این کشور، به جای یک ارز، چندین ارز وجود داره، مثل بیت کوین، اتریوم، دات، کاردانو و ... که بهشون میگیم ارز دیجیتال.
همون طور که دلار هر روز و هر لحظه یه قیمتی داره، ارزهای دیجیتال هم همین طورن، چون در هر لحظه در همه دنیا خرید و فروش میشن. هنر اینه که تو قیمت کم بخری و تو قیمت بالا بفروشی. البته اگه نگاه دراز مدت داشته باشی، میتونی بخری و برای چند سال نگه داری؛ بالاخره اینم یه سرمایه است دیگه. خب البته ریسک هم داره.
پرسیدم: خب! پشتوانه این پول ها چی هستن؟ مثلاً ما میگیم پولهای ملی دارای پشتوانه طلا یا تولید ناخالص ملی یا بانک مرکزیاند. این ارزهای دیجیتال چی؟
مهرداد که قیافه علامه دهر به خودش گرفته بود گفت: بزرگ ترین اصل اقتصاد چیه؟
و بدون این که منتظر جواب باشد، بادی به غبغب انداخت و مثل یک دانشمند علم اقتصاد ادامه داد: "عرضه و تقاضا". پشتوانه این ارزها، عرضه و تقاضاست. مثلاً همین بیت کوین در شبانه روز 70 - 60 میلیارد دلار معامله میشه. البته بقیه ارزهای دیجیتال این قدرحجم معامله ندارند چون بیت کوین به تنهایی 60 درصد از کل بازار رو داره.
اینم بگم که ارزهای دیجیتال فقط رو عرضه و تقاضا کار نمیکنند. برای تولید اغلب ارزهای دیجیتالی، باید یک سری مسائل پیچیده ریاضی توسط کامپیوترها حل بشه و برای این که سرعت حل بالا بره کامپیوترهای مخصوصی درست کردن که اسم شون "ماینر" هست. وقتی هر معادلهای حل بشه، سیستم ارزهای دیجیتال، به "ماینر" ارز میده. به این کار استخراج ارز دیجیتال میگن که خودش عالمی داره.
تازه! خیلی از ارزهای دیجیتال توسط شرکتهای بزرگ بین المللی مثل آمازون پشیبانی میشن و مثلاً شما میتونید با ارزهای دیجیتال از خدمات اونا استفاده کنید. اینا همشون پشتوانه هستند.
و بشقاب سالاد را به سمتم گرفت و در حالی که با شیطنت میخندید گفت: من یه سری مطالب کوتاه آموزشی دارم که برات تو اون واتساپی که ملیحه ازش خبر نداره میفرستم تا همه چیزو یاد بگیری!
ملیحه نگاه سنگینی به من انداخت: علی چیز پنهونی از من نداره، دو به هم زنی نکن مهرداد خان.
من هم فورا پریدم وسط حرفهایشان: واتساپ پنهانی دیگه چیه؟ حالا چطور میشه تو این بازار وارد شد؟
مهرداد فاتحانه گفت: حالا چقدری داری؟
و این بار الهه گوش تیز کرد و من هم گفتم: یک صدم پول شما هم نمیشه. ببینم چقدر میتونم جور کنم. فقط اون متنهای آموزشی رو کی برام میفرستی؟!
- فعلاًسالاد بزن! خرد خرد برات میفرستم.
ادامه دارد...