title
مهرداد داشت رسید 100 میلیون تومان را مینوشت که حاج علی اکبر - پدر مهرداد - وارد مغازه شد و یکراست آمد سمت ما.
به احترامش برخاستیم و سلام کردیم.
حاج علی اکبر، حدود 70 سال داشت و به قول خودش 60 سال را در بازار بود. در بازار کیف منوچهری هم از قدیمیها بود و همه کسبه احترام خاصی برایش قائل بودند.
او در حالی که کلاه پشمیاش را از سر بر میداشت به مهرداد گفت: چی داری مینویسی پسر؟
و مهرداد توضیح داد که از من پول میگیرد برای خرید و فروش ارز دیجیتال.
حاج علی اکبر در حالی که برای خودش چایی میریخت به مهرداد گفت: باجناق بیچارهات رو نکش تو این چاه ویل! آخه کدوم آدم عاقلی پول زبون بسته اش رو میریزه تو این کامپیوتر و به جاش یه عدد ظاهر میشه تو اون صفحه؟!
بعد رو کرد به من و گفت: لااقل تو یه چیزی به این باجناقت بگو؛ این ارز دیجیتال میجیتال که نشد کار و کاسبی. صد بار بهش گفتم فردا اومدی کامپیوترت رو باز کردی دیدی جا تره و بچه نیست میخوای چیکار کنی؟
مانده بودم که چه بگویم که خودش ادامه داد: تو خودتم که داری آلوده میشی!
و بعد در حالی که از جا بر میخاست گفت: از من گفتن بود بچهها. دعا میکنم سود کنید... و راه افتاد به سمت پلههای زیر زمین که انباری مغازه بود.
وقتی مطمئن شدم حاج علی اکبر رفته، با نگرانی به مهرداد گفتم: مهرداد! حاجی یه چیزی گفت که ترسیدم.
- چی؟
- همین که گفت ممکنه یه روز کانکت بشیم و ببینیم پولمون نیست. راست میگه؟
مهرداد با بیاعتنایی و شیطنت گفت: خب آره! چرا که نه؟!
- عه! اذیت نکن مهرداد! یعنی که آره؟!
- اول 100 تومنو رد کن بیاد، بعد!
- بابا همهاش مال خودت! کشتی منو!
- حالا شدی پسر خوب؛ پس خوب گوش کن.
مهرداد در حالی که قیافهای جدی به خود گرفته بود و این جدیت، مرا بیشتر میترساند شروع کرد به توضیح دادن: ببین داداش! ما هزاران ارز دیجیتال داریم که اسم خیلیهاشون رو حتی یه بار هم نشنیدیم. هر کسی میتونه با دانش برنامهنویسی و کمی هزینه، یه ارز دیجیتال برای خودش درست کنه و اولش هم چهار تا مشتری پیدا کنه ولی در ادامه خرید و فروش نشه.
و ادامه داد: اگه یادت باشه اون شب بهت گفتم که عرضه و تقاضا، مهمترین پشتوانه ارزهای دیجیتال هستند. حالا اگه ارزی بخری که معتبر نباشه و تقاضایی براش نباشه، عملاً پولت باد شده رفته هوا.
من: وای! نگو مهرداد...
- نترس! گفتم که! این ماجرا برای ارزهای بی اعتبار هست. من اونقدر ناشی نیستم که برم ارزی رو بخرم که هیچ پشتوانهای نداشته باشه.
- از کجا باید دونست که یه ارز معتبره؟
بادی به غبغب انداخت و انگار که بزرگترین دانشمند فیزیک دنیاست، گفت: فاندامنتال جانم، فاندامنتال.
- فانتا چی چی؟
- فاندامنتال، یعنی تحلیل بنیادین.
چیزی نگفتم ولی مهرداد از چشمانم خواند که خیلی گنگم و ادامه داد: ببین علی آقا! ما دو نوع تحلیل داریم تا بر اساس اونا ارزش ارزهای دیجیتال و روند بازار رو پیش بینی کنیم.
اولیش تحلیل فاندامنتال هست. یعنی باید ببینیم این ارزی که می خواهیم بخریم، توسط چه اشخاصی راه اندازی شده، آیا شرکتش معتبره؟ زیر ساختهای فنی ارز چیه؟ آیا کاربردی برای ارز تعریف شده یا فقط یه اسمه؟پشتوانه داره یا نه؟
اگه ببینیم که مجموع اینها مثبت هست میفهمیم که با یه ارز "پدر و مادر دار" طرفیم و میتونیم روش سرمایهگذاری کنیم.
البته تحلیل فاندامنتال، در پیشبینی بازار هم کمک میکنه. مثلاً اگه فردا اعلام بشه که سهام شرکت عرضه کننده ارز تزوس رو مایکروسافت یا آمازون خریده، میشه پیش بینی کرد که قیمتش بالا میره یا اگه دادگاه علیه ارز ریپل رای بده باید انتظار سقوط قیمت رو داشت.
- چه جالب! خب اینا رو از کجا میشه فهمید؟
- اولین کار اینه که به سایت رسمی خود این ارزها سر بزنیم و ببنیم چی نوشتن. البته نباید به سایت خودشون اعتماد کامل کرد چون به هر حال یه جوری مینویسن که جلب نظر کنن. بنابراین باید در سایتهای معتبر درباره ارزهایی که میخواهیم بخریم، دنبال اطلاعات باشیم. من خودم توی توئیتر و یکی دو تا سایت، مطالب چند نفر از کارشناسان اصلی ارزهای دیجیتال رو دنبال میکنم. راستش از وقتی این کار رو شروع کردم، زبان انگلیسیم هم تقویت شده.
- و دیگه؟
خندهای کرده و گفت: و مهمتر از همه، آدم باید از باجناقش بپرسه که از همه سایتها و کارشناسا، سر تره.
من هم که خیالم راحت شده بود گفتم: تحلیل دوم چیه؟
- تحلیل دوم، "تکنیکال" هست که خیلی به درد روندهای آتی بازار میخوره و بعدا دربارش صحبت میکنیم.
من که فقط در حد کلیات چیزهایی فهمیده بودم، توی دلم گفتم: خدایا به امید خود تو و سپس به مهرداد گفتم: شماره شبای باجناق چنده که پولو بزنم به حسابش؟
- تو رسید نوشتم، ندیدی؟
در حالی که رسید رو میخوندم گفتم: یه چیزی بگم ناراحت نشیها.
- بگو؟ چرا ناراحت بشم؟
- میدونم تو داری به من لطف میکنی ولی یادمه قبلا سهام چند نفر رو توی بورس اداره میکردی و خرید و فروش میزدی براشون و درصد میگرفتی. فکر کنم اینجا هم همین قاعده برقرار باشه. درسته؟
- خب؟
- خب نداره! بی تعارف بگو چند درصد از سود معاملات ارز دیجیتال برای توئه؟
نگاهی به بیرون مغازه انداخت که مردم بی توجه به مغازهها از کنارشان میگذشتند و گفت: تو این کسادی بازار تو هم گیر دادیها.
- جدی میگم مهرداد.
- این که میگی درصد میگیرم درسته اما از غریبهها، نه از رفقا و باجناق یکی یه دونه.
- لطف داری؛ حالا فرمولش چیه؟
- راستش هر کسی یه جوری کار میکنه و فرمول خاصی نیست. من خودم 30 درصد از سود رو میگیرم، بعضیها تا 40 درصد و 50 درصد هم میگیرن. البته اگه با افرادی کار کنی که هم معتمد باشند و پولتو نخورن و هم کار بلد باشند و بتونن خوب نوسان گیری کنند و سود کنند، بیشتر از سپرده بانکی سود میگیری، حتی با همون 50 درصدی که بعضا میگیرن.
حتما هم باید قرارداد داشته باشی تا خدا نکرده فردا مشکلی پیش نیاد.
- دمت گرم مهرداد جان، خیلی از لطفت ممنونم. حالا این نوسان گیری که گفتی چیه؟
مهرداد خندید و گفت: همه چی رو میخوای فی المجلس یاد بگیری و کار و کاسبی منو خراب کنی؟ حالا اون 100 تا رو بریز میخوام از مرز رد شم و الفرار.
و در حالی که صدای خندههایمان به هم پیچیده بود گفت: درباره نوسان گیری هم بعداً بهت توضیح میدم، الانه که آقا جون از انباری بیاد و دوباره گیر بده بهمونها...!
ادامه دارد...
لینک کوتاه: https://b2n.ir/g02251